واژه |
معنی |
واژه |
معنی |
نقص |
عيب، کمی و کاستی |
نبرد |
جنگ |
آشتی |
دوستی، صلح |
دیرین |
کهنه، قدیمی |
استوار |
پابرجا، پایدار، محکم |
فرود آید |
پایین بیاید |
چاره |
راه حل، تدبیر |
سرپنجه |
نیرومند، توانا |
خاور |
مشرق |
نگرانی |
تشویش، دلواپسی |
قامت |
قد و بالا، اندازه |
بامداد |
صبح زود، اول صبح |
رشید |
راست قامت، دلاور |
تناور |
تنومند، قوی |
نهانی |
پنهانی، سری |
خرم |
شاد، خوشحال |
چابک |
تند و سریع |
تصمیم |
اراده، قصد |
منتظر |
چشم به راه |
بازوان |
بازوها |
گام |
قدم |
تیزبال |
سریع، تیز پرواز |
اندر |
در |
پیشنهاد |
نظر، رأی، طرح |
بی تابی |
بی قراری، ناآرامی |
اندوه |
ناراحتی، غم، غصه |
بردباری |
صبر، شکیبایی |
دیرین |
قدیمی |
افراسیاب |
فرماندهی سپاه توران |
كمان |
ابزار تیراندازی |
وزنده |
ورزان |
تیغه |
لبه ی شمشیر |
دیرین |
قدیمی |
وارونه |
برعکس، سرنگون |
برّان |
برّنده، تیز |
پهن |
گسترده، پهناور |
تیره |
تاریک، سیاه |
جاودانی |
همیشگی |
کمان |
ابزار تیراندازی |
وارونه |
برعکس |
حرف زدن |
پچ پچ کردن |
نیمروز |
میان روز، وسط روز |
برق |
صاعقه |
باختر |
مغرب |
بس |
بسیار، خیلی، فراوان |
||
سرانجام |
عاقبت و پایان کاری، پایان |
||
چابک |
تند و سریع، چالاک |
||
تندر |
بانگ رعد، صدایی که هنگام رعد و برق به گوش می رسد، آسمان غرش |
||
توران |
سرزمین تور، نژادی ایرانی در منطقه ی آسیای میانه |
||
رود جیحون |
نام یکی از رودهای معروف است. |
||
تورانیان |
کسانی که در زمین توران زندگی می کنند. |
||
سامان دادن |
منظم کردن، به ترتیب چیدن، رواج دادن |
||
زمزمه |
ترنم کردن، نغمه، آوازی که به آهستگی خوانده می شود |
||
بام |
پوشش بالایی ساختمان، پشت بام |
||
چست |
چالاک، چابک، تند و سریع |
||
برّان |
دارای خاصیت یا توانایی بریدن، تیز، برّنده |
||
غرّان |
در حال غریدن، فریاد کنان، غرش کنان |
||
گریزان |
در حال فرار،گریزنده،شتابان |
||
گوهر فشانی |
گوهر فشاندن، پراکندن مروارید |
||
خواه ... خواه |
بیان دو حالت مساوی ،بیان برابری دو یا چند چیز |
||
پایداری |
ایستادگی، مقاومت، پا فشاری |
||
اندوهگین |
غمگین، غصه دار، سوگوار |
||
تحقیر |
کوچک شمردن و خوار کردن |
||
ماهر |
زبر دست، استاد، چیره دست |
||
پولادین |
ساخته شده از فولاد، محکم، نیرومند، تناور، تنومند ، درشت پیکر ، دارای ساقه ی بزرگ و قوی |
||
افراسياب |
نام یکی از پادشاهان کهن در سرزمین توران که مدت ها با ایران جنگ و دشمنی داشت. |
||
گهر |
مخفف گوهر، مروارید، دانه های جواهر، اما در این درس قطره های به گوهر تشبيه شده است. |
||
گوارا |
خوب و لذت بخش، به کلمه ای که برای شادی و خوشامد از چیزی استفاده می شود. |